..............................................................................................................
نام ، کنیه ، روش و شمائل مبارک آن حضرت
هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران کرامشان که درود خدا برآنان باد، نقل مى کند که پیامبر گرامی اسلام فرمود: قائم از فرزندان من است ، نام او نام من وکنیه او کنیه من ، و شکل او شکل من ، وسنت و روش او سنت و روش من است، مردم را بر ملت و شریعت من بپا مى دارد ، وآنها را بسوى کتاب پروردگارم عزوجل مى خواند ، کسى که او را اطاعت کند مرا اطاعت نموده و کسى که او را نافرمانى نماید مرا نافرمانى کرده و کسى که در زمان غیبت ، منکر او باشد مرا انکار کرده و کسى که او را تکذیب نماید مرا تکذیب کرده و کسى که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است ، و از تکذیب کنندگانم در بارهء امر او ، و انکار کنندگان گفتارم دربارهء او و گمراهان امتم از راه او ، به خدا شکایت میکنم ، آنهایى که ظلم کرده اند بزودى خواهند دانست که به چه کیفرگاه ومحل انتقامى بازگشت میکنند.
پیامبر گرامی فرمود : مهدى ( علیه السلام ) از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه من است ، شبیه ترین مردم از جهت خلق و خوى وشکل واندام به من است ، او داراى یک غیبت وسرگردانی است که در آن فاصله ، ملتها گمراه میشوند ، سپس روى مى آورد ( ظهور مینماید ) مانند شهاب نورانى ، زمین را پر از عدل و داد مى نماید همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است
سیرت و صورت و اندام آن حجت بزرگ خدا
جابر بن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى کند که آن حضرت فرمود : مهدى ( علیه السلام ) از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه من است ، شبیه ترین مردم از جهت خلق و خوى وشکل واندام به من است ، او داراى یک غیبت وسرگردانی است که در آن فاصله ، ملتها گمراه میشوند ، سپس روى مى آورد ( ظهور مینماید ) مانند شهاب نورانى ، زمین را پر از عدل و داد مى نماید همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است .
مشخصات بینی مبارک حضرت بقیة الله (عج)
صاحب کتاب دلائل الإمامة در صفحه 251 همانگونه که در کتاب أبو یعلى با تفاوتی اندک آمده است؛ ابو سعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل میکند که فرمود : قیامت بپا نخواهد شد تا اینکه مردى از اهل بیت من که داراى پیشانى روشن ونورانى و بینى کشیده است، حکومت و فرمانروایى نماید ، زمین را پر از عدل و داد نماید ، همانگونه که پیش از آن از ستم پر شده بود ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حکومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد) .
رسول اکرم ( ص ) فرمود : مهدى علیه السلام از من است ، ( حضرتش ) پیشانى روشن و نورانى وبینى کشیده اى دارد ، زمین را آکنده از عدل و داد مینماید ، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است
مشخصه پیشانی آن حضرت(عج)
در کتاب ملاحم ابن طاووس : صفحه 86 باب 197از قتاده ، از ابو نضره ، از ابوسعید خدرى ، روایت شده که گفت : رسول اکرم ( ص ) فرمود : مهدى علیه السلام از من است ، ( حضرتش ) پیشانى روشن و نورانى وبینى کشیده اى دارد ، زمین را آکنده از عدل و داد مینماید ، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حکومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد).
مشخصات موجود در اندام مبارک حضرت بقیة الله(عج)
در کتاب الدر المنثور : جلد 6 صفحه 58 از ابن عیاش از کسى که براى او نقل کرده ، از محمد بن جعفر ، از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود : این پسرم ( امام حسین علیه السلام ) سرور وسالار است همچنانکه رسول الله صلى الله علیه و آله او را سرور و آقا نامیده است وخداوند از نسل او مردى را برخواهد انگیخت که نام او نام پیامبرتان بوده و خلقت و خلق وخوى او نیز شبیه آن حضرت میباشد که در حال غفلت و بیخبرى مردم و در زمان از بین رفتن حق و حقیقت و بروز ظلم و ستم در جهان قیام خواهد فرمود .
امیرالمومنین علیه السلام ظهور حضرت را امری قطعی و غیر قابل تغییر بیان داشته فرمودند : تمام اهل آسمان از قیام آن حضرت شاد میگردند . پیشانى آن حضرت نمایان و باز و بینى او کشیده و شکم او برآمده و رانهایش کشیده و خالى بر ران راست داشته و میان دندانهایش فاصله میباشد و زمین را پس از آنکه ظلم و ستم فرا گرفته باشد ، از عدل و داد پر میسازد .
در آخر الزمان مردى جوان و خوش سیما با پیشانى روشن ونورانى و بینى کشیده از عترت من قیام مینماید ، زمین را پر از عدل و داد میکند همانگونه که از ستم و جور پر شده است
خصوصیات موجود در صورت و سیمای مبارک آن حضرت(عج)
عطا بن عجلان ، از ابو نضره ، از ابو سعید خدرى ، روایت کرده که رسول خدا ( ص ) فرمود : در آخر الزمان مردى جوان و خوش سیما با پیشانى روشن ونورانى و بینى کشیده از عترت من قیام مینماید ، زمین را پر از عدل و داد میکند همانگونه که از ستم و جور پر شده است ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حکومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد).
ابو سعید از حضرت رسول صلى الله علیه وآله نقل میکند که آن حضرت فرمود : مهدى(علیه السلام) از ما اهل بیت است داراى بینى بلند و کشیده و ( پیشانى ) روشن و نورانى است ، زمین را پر از عدل و داد مینماید همچنانکه از ظلم و ستم پر شده است و زندگى مینماید ، وسپس حضرت دست چپ خود و دو انگشت از دست راست ( سبابه وابهام ) را باز نمود و سه انگشت دیگر دست راست را بست . ( هفت انگشت را باز کرد شاید اشاره به تحقق هفت ساله حکومت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف باشد .
خصوصیات صورت، محاسن،دندانها و چشمان نازنین حضرت مهدی
هیثم بن عبدالرحمان از کسى که براى او نقل کرده ، از علی علیه السلام روایت نموده که فرمود: محاسن او پر پشت و چشمانش سیاه و دندانهایش سفید و براق است و در صورتش خال درشت و نمایانى بوده و در کتف او علامت پیامبر صلى الله علیه و آله میباشد .
پرچم همراه امام مهدی میراث پیامبر (ص)
همراه با پرچم رسول خدا صلى الله علیه وآله که از پارچه مخمل و چهار گوشى که در آن سنگى قرار دارد قیام میکند ، آن پرچم از زمان رحلت رسول الله صلى الله علیه وآله باز نشده و تا قیام حضرت مهدى علیه السلام نیز باز نخواهد شد . خداوند آنحضرت را به سه هزار فرشته یارى کرده که از پشت سر و روبرو ، مخالفین آن حضرت را میزنند.
سن آن حضرت در هنگام ظهور (در چهره)
و سن آن حضرت هنگام قیام بین سى تا چهل سال خواهد بود .
پیشانى بلند و چهره اى سفید و نورانى و چشمان درخشان و دستانى ستبر و زانوانى برجسته داشت ، وخالى بر گونه راست او ، و در سرش طره اى از گیسو وجود داشت
مشخصات چشمها و ابروان آن حضرت
سقر بن رستم از پدرش نقل میکند که او گفته ولى آنرا به رسول الله ( ص ) نسبت نداده است : مهدى ( علیه السلام ) مردى است داراى ابروهاى بلند و باریک وچهره درخشان ، چشمهاى درشت ، از سمت حجاز می آید تا بر منبر دمشق بنشیند و او (به شمایل) جوانى هیجده ساله است .
مشخصات مو ، رنگ رخسار،چشمان مبارک و کتف و شانه آن حضرت(عج)
عبد الله بن حماد انصارى ، از عبد الله بکیر ، از حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود : اى حمران بپرس و پاسخ دریافت کن و دینارهایت را هم نگهدار و انفاق نکن . عرض کردم : از نسبت و قرابت تو با رسول الله صلى الله علیه وآله پرسیدم که آیا تو صاحب الامر و حضرت قائم میباشى ؟ فرمود : خیر . عرض کردم : پدر و مادرم بفدایت پس او کیست ؟ فرمود : رنگ پوست او به سرخى میگراید و چشمانش به گودى نشسته و ابروهایش برجسته و کتف و شانه هایش پهن و عریض بوده و سر و موهایش خصوصیتى دارد ( مجعد است ) و در صورت آن حضرت اثر و نشانه اى است ، خداوند موسى را رحمت کند .
کودکی حضرت بقیة الله (عج)
یعقوب بن منقوش میگوید : از امام ابو محمد حسن بن علی ( ع ) پرسیدم صاحب الامر کیست ؟ حضرت فرمود : پرده را کنار بزن ، آنرا کنار زدم ، ناگهان کودکى بلند بالا و رشید که حدود ده یا هشت سال داشت ، بیرون آمد ، پیشانى بلند و چهره اى سفید و نورانى و چشمان درخشان و دستانى ستبر و زانوانى برجسته داشت ، وخالى بر گونه راست او ، و در سرش طره اى از گیسو وجود داشت ، بر دامان ابو محمد ( ع ) نشست ، آنگاه حضرت به من فرمود : این [ کودک ] صاحب شماست و سپس زود برخاست و رفت و امام ( ع ) بدو فرمود : پسرکم ، تا زمانى مشخص و معلوم ، داخل شو ، و آن کودک داخل خانه شد و من به او مینگریستم ، پس از آن امام به من فرمود : اى یعقوب ، به کسى که در خانه است بنگر ، من وارد خانه شدم ولى کسى را ندیدم .
.....................................................................................................................
دجال کیست ؟
یکی از علائم ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در برخی روایات از علائم حتمی شمرده شده ، خروج شخصی به نام «دجال» است . او یک طاغوت بسیار حیله گر است و عده بسیاری را با خود همراه می کند.
دجال در لغت:
دَجَل به معنای روکش نمودن یک شئ است که باطن آن کمارزش باشد ولی روی آن را زرق و برق داده یا طلاکاری کنند بنابراین وقتی دجال را برای کسی بکار میبرند یعنی آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است[1] البته معانی متعددی که گاه به ده معنا میرسد برای این واژه ذکر شده است، که به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره شد.
او چشم راست ندارد ، و چشم دیگرش در پیشانی اوست ، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید .
پیشینة دجال:
تاریخچه دجال به قبل از اسلام برمیگردد در کتاب انجیل نام دجال نیز به میان آمده است از آیات انجیل استفاده میشود که دجال به معنای دروغگو و گمراه کننده است و چنین استفاده میشود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بین نصاری شایع بوده و در انتظار خروجش بودهاند[2] در اسلام نیز سخن از دجال به میان آمده است و روایاتی در این موضوع از فریقین (سنی وشیعه) وارد شده است، که روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که در منابع شیعه موجود میباشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت میباشد.
حتمی بودن خروج او :
حضرت علی (علیه السلام) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمود:«پیش از قیامت ده امر حتمی واقع می شود ، که خروج سفیانی و دجال از امور حتمیه ای است که اتفاق می افتد.
روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که در منابع شیعه موجود میباشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت میباشد
نام و نسب او :
عده ای گویند که نام دجال؛ صائد بن صید یا ابن صیاد است ،و برخی مخالف این امر هستند در لغت دجال به معنی کذاب (بسیار دروغ گو) است، و فعل آن را به معنی «آب طلا و آب نقره دادن» دانسته اند. دجال را در زبان های انگلیسی و فرانسه،«آنتی کریست» نامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است.
خصوصیات فردی او :
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «او چشم راست ندارد ، و چشم دیگرش در پیشانی اوست ، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید ، و بر الاغ سفیدی سوار است»
در صحیح مسلم در کلام رسول خدا (ص) دجال چنین توصیف شده است:«او مردی چاق، سرخ روی ، با موی سر مجعد و اعور (چپ چشم) است ،چشمش همچون دانه انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد»
عقیده او :
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:«او با صدای بلندی فریاد می زند که بین مشرق و مغرب ، صدایش را جن و انس و شیطان می شنوند (ممکن است این عمل به وسیله رسانه های موجود از قبیل ماهواره ، اینترنت و شبکه های رادیویی صورت بگیرد) و می گوید: ای دوستان من! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است؟ پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. (و مردم را به شرک فرا می خواند) و می گوید (انا ربکم الاعلی یعنی: من پروردگار برتر شما هستم).
او مردی چاق، سرخ روی ، با موی سر مجعد و اعور (چپ چشم) است ،چشمش همچون دانه انگوری است که بر روی آب قرار گرفته باشد
مکان خروج :
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:«او از شهری(در آن سوی ماوراء النهرین) و قریه ای که معروف به «یهودیه» است بیرون می آید» و در روایات دیگر مکانهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان
مرگ او :
رسول خدا (ص) می فرمایند:«دجال در امت من بیرون می شود در چهل روز ، پس خداوند عیسی بن مریم را مأمور می کند، او را طلب می کند و از بین می برد. و حضرت علی (علیه السلام) ضمن یک خطبه طولانی فرمود:«مهدی (علیه السلام) با یارانش از مکه به بیت المقدس می آیند، و در آن مکان بین آن حضرت با دجال و ارتش او، جنگ واقع می شود، دجال و ارتش او مفتضحانه شکست می خورند ، به طوری که از اول تا آخر آنها به هلاکت می رسند و دنیا آباد می شود و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدالت و قسط را در جهان به پا می دارد، و طبق روایتی آن حضرت، دجال را در کناسه کوفه به دار می زند.
هر مؤمنی که دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید
بعضی از علما چون شیخ صدوق(ره) با استناد به پاره ای از روایات از جمله روایت امیرالمومنین معتقدند که غرض و هدف الهی ، بر این تعلق گرفته است که دجال زنده باشد و کسی نتواند او را بکشد.
مرحوم محدث قمی (رحمه الله) می گوید: در روایت ابو امامه است که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر مؤمنی که دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشکر قائم (علیه السلام) جنگ واقع شود و بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا به دست عیسی بن مریم (علیه السلام) کشته شود.
البته عقیده شیعه بر این است که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که دجال را می کشد نه حضرت عیسی(علیه السلام)
نتیجه گیری
باتوجه به خصوصیاتی که ذکر شد و در بعضی موارد با هم اختلاف دارند، بعضی از جمله مرحوم صدر [*] معتقدند: همان گونه که از ریشه لغت دجال از یک سو و از منابع حدیث از سوی دیگر استفاده می شود، دجال منحصر به فرد معینی نیست ، بلکه عنوانی است کلی برای افراد پر تزویر و حیله گر که برای کشیدن توده های مردم به دنبال خود از هر وسیله ای استفاده می کنند، اما حقیقت این است که این حرف وجاهت علمی ندارد و با فرمایشات معصومین (علیهم السلام) سازگار نیست، چنانکه در ابتدای کلام گذشت و پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده اند:«هر پیامبری بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت و من نیز شما را بر حذر می دارم، پس دجال آن بوده که از ابتدای تاریخ مردمان را از فتنه ای او بیم می داده اند و چنانچه کسی اشکال کند ، که اخبار مربوط به دجال ، اخبار آحاد و خبر واحد بوده و خبر واحد از اعتبار کافی برخوردار نیست ، در پاسخ به او می گوییم :
اولا اخبار آحاد بر اساس آنچه در کتب اصولی آمده ، چنانچه سایر شرائط را داشته باشد ، از اعتبار کافی بر خوردار است و در ثانی ، محتوای حدیث دجال اگر از تواتر و فراوانی لفظی برخوردار نباشد ، حتماً از تواتر در معنا برخوردار است و این کافی است در صحت احادیث آن ، پس دجال از علائم قطعیه ای است که حتماً رخ خواهد داد، ولی برخی از تعریفات و توصیفاتی که دربارهاش در برخی کتابها شده است مدرک قابل اعتمادی ندارد. و این قضیه بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده است که صورت حقیقی خود را از دست داده است.
در عین حال پاره ای از دانشمندان از جمله ؛ مرحوم علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة ارزشمند الامام المهدی با عنوان «تاریخ الغیبة الکبری» بحث مفصلی را به بررسی دجال اختصاص داده است ایشان معتقدند که اخبار دجال مبتلا به دو اشکال جدی هستند. اول ضعف سندی دوم دلالت بر ایجاد معجزات مضلّه که به لحاظ قوانین کلامی محال است. که خداوند سبحان قدرت خرق عادت و اظهار معجزه را به افراد گمراه و گمراهکننده واگذار نماید.
و بعضی از محققین دیگر ریشة تعریفات و توصیفاتی که در رابطه با دجال به ما رسیده است را به دو روایت برمیگردانند که در کتاب بحارالانوار و کتب دیگر نقل شده است که از دیدگاه علم رجال سند این دو روایت ضعیف میباشد و نمیشود به این توصیفات اعتماد نمود.[3]
به قول بعضی از محققین بزگوار[4] روایات را اگر حمل بر معنای رمزی کنیم از کنار گذاشتن آن روایت بهتر است، مخصوصاً روایات دجال که بعضی از آنها به شخص حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ میرسد و متعین است که بگوییم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به یک سلسه معانی حقیقی گسترده اجتماعی با این عبارت اشاره فرموده اند. .
در مجموع میتوان بیان نمود که دو دیدگاه راجع به دجال وجود دارد.
و در روایت دیگر آمده است در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دجال موجود بوده است و نامش عبدالله یا صائد بن صید است. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اصحابش به قصد دیدار او به خانهاش رفتند او مدعی خدائی بود عمر خواست او را به قتل برساند ولی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مانع شدند.[6]
قابل توجه است که محمد ابن یوسف گنجی در کتاب البیان صفحه صد و هشت در این مطلب تردید کرده روایتی را نقل میکند که فرزند صائد، دجال بودن خود را انکار میکند، اشاره مینماید به روایتی که مسلم از قول او نقل کرده است که میگوید: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم و همچنین پیامبر فرمود دجال وارد بر مکه و مدینه نمیشود ولی من در مدینه به دنیا آمدم و اکنون میخواهم به مکه بروم.
پی نوشت : [1] . نگرش بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی، علی اکبر عارف، چاپ شریعت، ص 181. [2] . دادگستر جهان، ابراهیم امینی. ص 224، چاپ 78. [3] . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 225، چاپ 78. [4] . تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمة افتخارزاده، ص 643. [5] . صحیح مسلم، ج 9، باب 1094، ح 1947. [6] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 52، ص 193، چاپ اسلامی. [7] . نشانههای یار و چکامة انتظار، مهدی علیزاده، ص 67، به نقل از موسوعة امام مهدی، سید محمد صدر. [8] . اثبات الهداة، شیخ حرعاملی، ج 7، ص 405و مختصر بصائر الدرجات، ص 202 و الغیبه طوسی، ص 426 و خصال شیخ صدوق، ج 2، ص 431. [9] غیبة نعمانی،ص 245.[*] علامه سیدمحمد صدر در این باره میگوید: مفهوم دجال سمبل پیچیدهترین و خطرناکترین دشمن اسلام و خداست و این در واقع توصیف نمودن و جهانبینی ماتریالیستی غرب است[7] و عدهای دیگر از بزرگان نیز دجال را نماد و سمبل میدانند و این نکته را نیز باید توجه داشت جدا از اینکه روایات دجال قابل اعتماد هستند یا خیر و اینکه شیعه هم مانند اهل سنت مسأله دجال را قبول دارند یا نه و با چشمپوشی از اینکه دجال شخصی است یا نوعی یک نظریة دیگری نیز دربارة دجال وجود دارد و آن اینکه دجال را بعضی جزء اشراط الساعه و علائم قیامت شمردهاند اگر این احتمال پذیرفته شود پرونده بحث دجال در باب علائم ظهور بسته خواهد شد خصوصاً که بعضی روایات این برداشت را تأیید مینمایند از جمله روایتی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ که ده نشانه قبل از وقوع قیامت را شمارش میفرمایند از جمله خروج دجال که در منابع مختلف و معتبر این رایت نقل شده است.[8] |
.......................................................................................................................................................
نوّاب چهارگانهنوّاب چهارگانه کسانى بودند که در غیبت صغرى از طرف امام(علیه السلام)داراى وکالت خاصّه بودند. آنان به ترتیب و بنا به تسلسل تاریخى عبارت بودند از:1ـ عثمان بن سعید العمرى، مدّت نیابت پنج سال،2ـ محمّد بن عثمان العمرى، مدت نیابت حدود چهل سال،3ـ حسین بن روح نوبختى، مدّت نیابت حدود بیست و یک سال،4ـ و على بن محمّد سمرى، مدّت نیابت سه سال. و با پایان زندگى این چهار نفر، دوران غیبت صغرى در سال 329 هجرى به پایان رسید و سپس دوران غیبت کبرى آغاز گردید. تحرّکات و تلاش هاى آنان - بدون این که مأمورین را به خود جلب کنند - بسیار سرّى بود. از جمله کوشش هاى آنها حلّ مشکلات علمى و شرکت در بحث ها و مناظرات عقیدتى بود که براى راهنمایى پایگاههاى مردمى یا براى پاسخگویى به شبهه ها و دفاع از اسلام انجام مىشد. نیابت و نمایندگى خاصّ از طرف امام مهدى(علیه السلام) 69 سال و شش ماه و پانزده روز ادامه داشت و این مدّت، غیبت صغرى نام دارد. غیبت صغرى در سال 329 پایان یافت. در آن وقت، عمر امام مهدى(علیه السلام)74 سال بود. آن گاه غیبت کبرى آغاز گردید تا خداوند حکیم در زمان و شرایط مساعد به آن حضرت اجازه ظهور دهد تا زمین را پر از عدل و داد کند و حکومت واحد جهانى را تشکیل دهد و آرزوى بشریّت را، که همان تحقّق مدینه فاضله است، محقّق گرداند. به امید آن روز. |
.................................................................................................................................................................
ایران مهد یاران امام زمان (عج)
ایَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ اى کسانى که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى [دیگر] را مىآورد که آنان را دوست مىدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمىترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد مىدهد، و خدا گشایشگر داناست. درباره اینکه آیه فوق اشاره به چه اشخاصى مى کند و منظور از این یاوران اسلام کیانند که خدا آنها را به این صفات ستوده است! در روایات اسلامى و سخنان مفسران بحث بسیار دیده مى شود. در روایات زیادى که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شده مى خوانیم که این آیه در مورد على (علیه السلام ) در فتح خیبر، نازل شده است. به خدا سوگند پرچم را فردا به دست کسى مى سپارم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند، پى در پى به دشمن حمله مى کند و هیچگاه از برابر آنها نمى گریزد و از این میدان باز نخواهد گشت، مگر اینکه خدا به دست او پیروزى را نصیب مسلمانان مى کند و لذا مى بینیم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از عدم توانائى عده اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خیبر، یک شب در مرکز سپاه اسلام رو به آنها کرد و فرمود: لا عطین الرایة غدا رجلا، یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله ، کرارا غیر فرار، لا یرجع حتى یفتح الله على یده : به خدا سوگند پرچم را فردا به دست کسى مى سپارم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند، پى در پى به دشمن حمله مى کند و هیچگاه از برابر آنها نمى گریزد و از این میدان باز نخواهد گشت ، مگر اینکه خدا به دست او پیروزى را نصیب مسلمانان مى کند. در روایت دیگرى مى خوانیم هنگامى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره این آیه سؤ ال کردند دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود: این و یاران او و هموطنان او هستند. و به این ترتیب از اسلام آوردن ایرانیان و کوششها و تلاشهاى پرثمر آنان براى پیشرفت اسلام در زمینه هاى مختلف ، پیشگوئى کرد. سپس فرمود: لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس : اگر دین (و در روایت دیگرى اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانى از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت . و در روایات دیگرى مى خوانیم این آیه درباره یاران مهدى (علیه السلام ) نازل شده است که با تمام قدرت در برابر آنها که از آئین حق و عدالت مرتد شده اند مى ایستند و جهان را پر از ایمان و عدل و داد مى کنند. این آیه درباره یاران مهدى (عج) نازل شده است که با تمام قدرت در برابر آنها که از آئین حق مرتد شده اند مى ایستند و جهان را پر از ایمان و عدل مى کنند متاسفانه تعصبهاى قومى در مورد این آیه به کار افتاده و افرادى را که هیچگونه شایستگى ندارند و هیچیک از صفات فوق در آنها وجود نداشته به عنوان مصداق و شان نزول آیه شمرده اند، تا آنجا که ابو موسى اشعرى که با حماقت کم نظیر و تاریخى خود، اسلام را به سوى پرتگاه کشانید، و پرچمدار اسلام ، على (علیه السلام ) را در تنگناى سختى قرار داد از مصادیق این آیه شمرده اند!
......................................................................................................................
بقیّة اللَّه؛ انسان کامل
چاپ ارسال به دوستان ![ارسال برای دوستان](http://www.khademalreza.ir/image/article/icon_user.gif)
شنبه 8 مرداد 1390
میگویند: والعصر ان الانسان لفی خسر. عصر، انسان کامل است، امام زمان(ع) است؛ یعنی عصارهی همهی موجودات. قسم به عصارهی همهی موجودات؛ یعنی قسم به انسان کامل. عصر، هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی(ع) باشد یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم و ائمه هدیعلیهم السلام و در عصر ما حضرت مهدی(ع) است. قسم به عصارهی موجودات عصر، فشردهی موجودات، آنکه فشردهی همهی عوالم است. یک نسخه است، نسخهی تمام عالم. همهی عالم در این موجود، در این انسان کامل عصاره شده است و خدا به این عصاره قسم میخورد. حضرت مهدی(ع)، ابعاد مختلفه دارد که آنچه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست. پیغمبر میخواست همهی مردم را علی بن ابی طالب(ع) کند، ولی نمیشد و اگر بعثت، هیچ ثمرهای نداشت الاّ وجود علی بن ابیطالب(ع) و وجود امام زمان(ع)، این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را مبعوث میکرد برای ساختن یک چنین انسانهای کامل، سزاوار بود. لکن آن ها میخواستند که همه، آن طوری بشوند، آن توفیق حاصل نشد. ماه شعبان، شب نیمهی شعبان دارد که تالی لیلة القدر است. ماه رمضان، مبارک است، برای این که لیلة القدر دارد. و ماه شعبان، مبارک است برای این که نیمهی شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است، برای این که نزول وحی در او شده است یا به عبارت دیگر؛ معنویت رسول خدا،صلی الله علیه وآله وحی را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است برای این که ماه ادامهی همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان، جلوهی لیلة القدر است که تمام حقایق و معانی در او جمع است. و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامهی همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به ولایت کلی الهی، بالاصالة تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم همان معانی را ادامه میدهد... همان طوری که رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی(ع) نیز، همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن، خاتم رسل است و این، خاتم ولایت. آن، خاتم ولایت کلی بالاصالة است و این، خاتم ولایت کلی به تبعیت است. ماه مبارک رمضان که ماهی مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولیّ اعظم، یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم واصل شده و بعد از وصول، ملایکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملایکه نازل میشوند. به قدرت ولیّ اعظم است که قرآن نازل میشود و ملایک نازل میشوند. ولیّ اعظم، به حقیقت قرآن میرسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن، متنزّل میکند به وسیلهی ملایکه - که همه تابع او هستند - قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن، سرّی است بین حق و ولیّ اللَّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل میشود تا میرسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در میآید که ما هم از آن استفادهی ناقص میکنیم. و اگر سرّ ((لیلة القدر)) و سرّ ((نزول ملایکه)) در شبهای قدر - که الآن هم برای ولیّ اللَّه اعظم حضرت صاحب(ع) این معنا امتداد دارد - سرّ این ها را ما بدانیم، همهی مشکلات ما آسان میشود. ...ذوات مطهرهی معصومین از رسول خداصلی الله علیه وآله تا حجت عصر (عجلاللَّه فرجه) که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلاند. من خیلی ناراحت میشوم از این که مثلاً امام عصر(ع) را میگویند: سلطان السلاطین، خلیفة اللَّه است. مقام مقدس ولیّ اللَّه اعظم و بقیة اللَّه فی ارضه ارواحنا لِمَقدَمِهِ الفداء که واسطهی فیض و عنایات حق تعالی است. از پیغمبر گرفته تا امام عصرعلیهم السلام همه از گناه میترسیدند. گناه آنها غیر اینی است که من و شما داریم. آن ها یک عظمتی را ادراک میکردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آنها. 2. عرضهی اعمال بر امام زمان(عج) تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامهی اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه میشود. امام زمان(ع) مراقب ما هستند. توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان(ع) عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکة اللَّه یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعههای من هستند. اینها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل میشود. طوری باشد که نامهها وقتی عرضه میشود، ایشان را متأثر نکند.
خلاف ما برای امام زمان(ع) سرشکستگی دارد. دفاتر را وقتی بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعههای او (خوب، ما شیعهی او هستیم)، شیعهی او دارد این کار را میکند، امام زمان(ع) سرشکسته میشود. بیدار بشوید که مسأله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نیست، خطر ملت نیست، خطر اسلام است. قبل از اینکه این نامهی اعمال ما به پیشگاه خدا و قبل از آن به پیشگاه امام زمان(ع) برسد، خودمان باید نظر کنیم به این نامهی اعمالمان. وقتی نامههای ما را بردند پیش امام زمان(ع) (در روایات است که هر هفته میبرند، هفتهای دو دفعه). وقتی که میبرند، اعمال ما جوری باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم. ما آن طور نیست که خودسر بخواهیم یک کاری را انجام بدهیم. اگر یک وقت، نامهی عمل یک روحانی را بردند و به امام زمان(ع) دادند و آن ملایکة اللّهی که بردند و نامه را دادند، بگویند: این هم روحانی شما، این ها پاسداران اسلام شماهستند؟ و امام زمان(ع) خجالت بکشد، نعوذ باللَّه. او علاقه دارد به شما. شما ببینید اگر این آقا، خودشان خیلی منزه است، از پسرشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. اگر از خادمشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. ما همه خادم هستیم. از ما توقع هست. از شما توقع هست. من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان(ع) پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعهی تو هستند این کار را میکنند! نکند یک وقت خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشتههای ملایکةاللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت میشود. ذرههایی که بر قلبهای شما میگذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت میکنند این ها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان(ع) یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان(ع) باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. 3. کسب رضایت حضرت بقیة اللَّه (عج) رهبر همهی شما و همهی ما، وجود مبارک بقیة اللَّه(ع) است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست، به دست بیاوریم. من امیدوارم که همهی خواهرها و برادرها و همهی قشرهای این ملت و همهی ما، از خدمتگزاران به اسلام و ولیّ عصر(ع) باشیم. ما در یک مملکتی هستیم که مملکت ولیّ عصر(ع) است و وظیفهی آنهایی که در مملکت ولیّ عصر(ع) زندگی میکنند، یک وظیفهی سنگین است. نمیتوانیم ما لفظاً بگوییم ما در زیر پرچم ولیّ عصر(ع) هستیم و عملاً توی آن مسیر نباشیم، چنان چه نمیتوانیم بگوییم که ما، جمهوری اسلامی داریم و عملاً آن طور نباشیم، اسلامی نباشیم. 4. انتظار یعنی مقابله با ظلم در بعضی روایات که من حالا نمیدانم صحت و سقمش را، هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحهی مهیّا، نه این که اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند برای این که با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است. نهی از منکر است. به همهی ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این دستگاههای ظالم، خصوصاً دستگاههایی که با اساس مخالفند.(23)
ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولیّ عصر(ع) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغلبازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم. امیدوارم که ما همه جزء هیأت قائمیه باشیم و همه به آن وظایفی که اسلام، قرآن، تحت لوای حضرت صاحب(ع) برای ما تعیین فرمودهاند، عمل کنیم و صورتها را محتوای واقعی به آن بدهیم و الفاظ را معانی حقیقی. شاید این وصفی که برای حضرت صاحب(ع) ذکر شده است، دنبال همین آیه شریفه که میفرماید: قل ا ِنّما ا َعِظُکُم بِواحِدة أن تَقوموا لِلّه مثنی و فرادی، دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم. قیام واحد که بالاترین قیام، همان قیام آن شخص واحد است. و همهی قیامها باید دنبال آن قیام باشد و قیام للّه باشد. خدای تبارک و تعالی میفرماید که: قل انّما اعظکم بواحدة. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما و آن موعظه این است که، قیام کنید و قیام لِلّه باشد. قیام لِلّه کنید. البته آن حضرت قیام لِلّه میفرمایند و آن لِلّهی که و آن خلوصی که برای ایشان هست، برای دیگران نیست. لکن شیعههای بزرگوار آن حضرت هم باید پیروی از او بکنند در اینکه قیام کنند لِلّه، برای خدا. امید آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخیزند و داد خود را از مستکبران بگیرند و مقدّمات فرج آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله را فراهم نمایند.
ان شاءاللَّه، اسلام را به آن طور که هست، در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند و دنیا، دنیای اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنیا بر طرف بشود و مقدّمه باشد برای ظهور ولیّ عصر ارواحنا له الفداء. این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود. بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم. کار را همچو بکنیم که مهیّا بشود عالم، برای آمدن حضرت(ع).
........................................................................................................................
برداشتهای انحرافی از انتظار
عضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود. یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین. دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و به فکر این هم، که یک کاری بکنند، نبودند. یک دستهی دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند: این است که، ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد. به این چیزها، ما کار نداشته باشیم. ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند. یک دستهای میگفتند: که خوب! باید عالم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود. یک دستهای از این بالاتر بودند. میگفتند: باید دامن زد به گناهها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند. اشخاص سادهلوح هم بودند. منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی، به این امر دامن میزدند. یک دستهی دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آن ها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات که هر کس عَلَم بلند کند عَلَم مهدی، به عنوان مهدویّت بلند کند. حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط است. یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن؟ این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب که تشریف میآورند، برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را. برای اینکه حکومت را تقویت کنند. برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفهی قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟
حضرت میآیند میخواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رأی این جمعیت که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام! هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است، برای اینکه حضرت دیر میآیند! و هرکسی دعا کند به صدام، برای اینکه، این فساد زیاد میکند. ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذناب شان، از قبیل صدام باشیم و امثال اینها، تا این که اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند. همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد، حضرت میخواهند همین را بَرَش دارند. ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست. منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست، این است که حضرت عالم را پر میکنند از عدالت. نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید. (اگر خود حضرت صاحب(ع) مقتضی بدانند، خوب، خودشان تشریف بیاورند)! یکی از علما این جوری میگفت (خدا رحمتش کند) که: (من که دلم بیشتر از حضرت صاحب(ع) برای اسلام نسوخته است. خوب ایشان هم که میبینند این را، خود ایشان بیایند، چرا من بکنم؟). این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار دَر بروند. اسلام، اینها را نمیپذیرد. اسلام، اینها را به هیچ چیز نمیشمرد. اینها میخواهند از زیر بار دَر بروند. یک چیزی درست میکنند. دو تا روایت از این طرف، از آن طرف میگردند، پیدا میکنند که خیر، ((با سلاطین مثلاً بسازید، دعا کنید به سلاطین)). این، خلاف قرآن است. اینها نخواندهاند قرآن را. اگر صد تا هم چو روایتهایی بیاید، ضرب به جدار میشود. خلاف قرآن است، خلاف سیرهی انبیاست یا اینکه روایتی نیست. شما وقتی ملاحظه میکنید آن همه روایاتی که اگر کسی میل به این بکند. که روایاتی است که: اگر مایل باشی که زنده باشد این سلطان، تو هم با او هستی. مسلمان مگر میشود مایل باشد به اینکه یکی زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد با یک کسی که آدم میکشد؟ عالِم میکشد؟ علما را میکشد؟ اینهایی که میگویند که هر عَلَمی بلند بشود / و هر حکومتی / خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند. نمیدانند دارند چی چی میگویند. حکومت نبودن؛ یعنی این که همهی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند. برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم، برای این که خلاف آیات قرآن است. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد. در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که اینقدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(ع) هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانههامان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم عجّل علی فرجه. عجّل با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این است که، مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید، انشاءاللَّه ظهور میکند ایشان. لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت کبری اکنون که دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. از غیبت صغری تا کنون که هزار و چند صد سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟! قوانینی که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمیتواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دورهی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بیحالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضاء نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا این که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معینی را برای حکومت در دورهی غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. نگویید بگذار تا امام زمان(ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی که امام زمان(ع) آمد، بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که میگفت: (باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(ع) بیاید. اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمیکند!) اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید. حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه کردهام که تأثیر دارد. از همه شکنندهتر، شعار گمراهکنندهی ((حکومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است)) و هزاران (اِن قلت) دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بود که نمیشد با نصیحت و مبارزهی منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند، وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک میشد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. این نویسندهی جاهل باز در کتابچهی پوسیده، حرفهایی نسنجیده به دین و دینداران نسبت میدهد و از آن، نتیجههای شگفتآور میگیرد. میگوید: (دین امروز ما میگوید: هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است - کل رایةٍ تُرفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه - . میگوید: کار سلطان و همراهی با آن عدیل کفر است - سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول فی اعمالهم و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر - . میگوید: قتال به همراهی غیر امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است). بلکه در حدیث صحیح، آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.
این نویسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روی هم ریخته، بیخردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم میداند، نیست. بلکه در روایت اول، دو احتمال است. یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولیّ عصر(ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَمهایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا میشود، باطل است. چنانچه در ضمن همین روایت، علامتهای ظهور هم ذکر شده است. و احتمال دیگر آن که از قبیل پیش گویی باشد از این حکومتهایی که در جهان تشکیل میشود تا زمان ظهور که هیچکدام به وظیفهی خود عمل نمیکنند و همینطور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابیطالب(ع) سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغی و برخلاف حق نباشد؟ اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومتها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمیتواند آنها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزیی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، میبیند که همیشه امامان شیعه با آن که حکومتهای زمان خود را حکومت ظالمانه میدانستند و با آنها آن طورها که میدانید سلوک میکردند، در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای فکری و عملی، کوتاهی نمیکردند و در جنگهای اسلامی در زمان خلیفهی جور باز شیعیان علی(ع) پیشقدم بودند. جنگهای مهم و فتحهای شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین میگویند و تاریخ نشان میدهد که، یا به دست شیعیان علی(ع) یا به کمکهای شایان تقدیر آنها بوده، شما همه میدانید که سلطنت بنی امیه در اسلام، بدترین و ظلمانهترین سلطنتها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و فرزندان علی بن ابیطالبعلیهم السلام همه میدانید. و در میان همهی بنی هاشم، بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین(ع) بیشتر و بالاتر بود. به همین سلطنت وحشیانهی جائرانه ببینید علی بن الحسین(ع) چه قدر اظهار علاقه میکند.... اما روایت دوم که میگفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، همدوش کفر است. این ماجراجوی بیخرد چنانچه تاکنون دیدید و عادت دارد، در نقل روایات خیانت میکند وگرنه مطلب، روشنتر از آن است که در آن، خود را نیازمند به جواب بدانیم. این روایت و امثال آن که روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات دولت است برای اعانت به ظالم و کمک کاری کردن بر ستمکاریها. این در تمام قوانین عالم ممنوع است.... ما میگوییم در همان تشکیلات خانمانسوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده، خوب است. بلکه گاهی هم واجب میشود. خوب است آقایان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولایت از قِبَل ظالم، ببینند آنها چه میگویند.... این بیخردان ماجراجو فقط برای آن که دولت و ملت را با دینداری و دینداران و خصوصاً با ملاّها بدبین کنند، در میان کتابها میگردند، یک حدیث پیدا میکنند. بیآن که بگویند این حدیث در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آنها میکشند. غافل از آن که خوانندگان این اوراق، بسیاریشان دست کم با تاریخ اسلام سر و کار دارند. آنها میدانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمهی دین آنها را تأیید و تمجید میکردند؛ مثل: علی بن یقطین و محمد بن اسماعیل بن بزیع و عبداللَّه نجاشی؛ والی اهواز و دیگران و همینطور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند، چنانچه پیش از این، اسم آنها را بردیم. و اما روایت سوم که میگوید: قتال به همراهی غیر امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. این جاهل بیخرد، نسنجیده و کتابهای فقها را ندیده، این بیهوده را میگوید. در اسلام، دوگونه جنگ است که یکی را جهاد میگویند و آن کشورگیری است با شرطهایی که برای آن شده است و دیگری، جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است. جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل میشود و در این صورت، اسلام بر تمام مردان که به حدّ بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و باید همهی جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمانفرمایان جهان، فرقها دارد.... و چون معلوم شد که جهاد اسلامی، کشورگیری مانند سایر کشورگیریها نیست. البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا به امر او بشود تا به این امر اقدام شود وگرنه، چون کشورگیری دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد، بیرون و از بیدادگریها و ستمکاریها به شمار میرود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از آن دور و بری است. و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند.
|
..................................................................................................................................................
وقتی آخرالزمان شود ...
کتاب «یوم الخلاص» که یکی از ترجمههای آن با نام «روزگار رهایی» منتشر شده است، نوشته عالم لبنانی «کامل سلیمان»میباشد. وی در این کتاب به نشانههای ظهور، وضعیت آخرالزمان و زمانی که نزدیک به ظهور امام عصر(عج) میباشد و چگونگی حکومت آن حضرت و چگونگی زمین و مردم آن در روزگاری که بساط ظالمین برچیده شده است پرداخته و تمام روایات و مطالب را با ذکر دقیق اسناد آن جمعآوری نموده است.
آنچه در پی میخوانید مطالب خلاصه شدهای از این کتاب در خصوص فساد زنان، فساد مردان، نماز مسلمان نمایان و مساجد منحرفین از اسلام راستین در آخرالزمان و علمای نفسپرست در آخرالزمان است که همگی از روایات مستند استخراج شده است.
ضروری است در هر کدام از این مطالب دقت و نظر بسیار دقیق داشته و مراقب باشیم ما که خود را از منتظران ظهور آن حضرت میدانیم خدای نکرده شامل این موارد نگردیم.
الف) وضعیت زنان در آخرالزمان
به نقل از رسول اکرم (ص):
جامهی کافران بپوشند
به نقل از امیرالمؤمنین (ع):
زینتهای خود را آشکار میکنند. از دین خارج میشوند
ب) وضعیت مردان در آخرالزمان:
به نقل از رسول اکرم (ص):
از خدا نمیترسند. از زنانشان اطاعت میکنند.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: زنان در آخر الزمان جامهی کافران بپوشند. خود را به شکل مستبکران درآورند. بر زینها سوار شوند. به همسران خود تمکین نکنند. درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد. فاسد میشوند. برای طمع دنیا در داد و ستد همسرانشان شرکت میکنند. خود را به صورت مردان در میآورند.
به نقل از امیرالمؤمنینعلی(ع):
از همسرانشان انحرافات اخلاقی ... میبینند و اعتراض نمیکنند. [بیغیرت میشوند].
به نقل از امام صادق(ع):
اگر یک روز گناه بزرگی چون فحشاء، کم فروشی، کلاهبرداری و شرب خمر انجام ندهد بسیار غمگین میشود آن چنان که گویی آن روز عمرش تباه شده است. زندگیشان از کم فروشی و تقلب تأمین میشود.
مرد برای آمیزش با زنان و همسرش مورد سرزنش قرار میگیرد. پدر و مادر در نزد وی خوار شمرده میشوند. با زنان اختلاط میکنند.
ه) سیمای نماز در آخرالزمان
به نقل از رسول اکرم (ص):نمازها تباه میشود و مردم به دنبال شهوتها رفته از هوای نفس پیروی میکنند. نمازها به آخر وقت میافتد.
به نقل از امام علی(ع):
از نماز جماعت دوری میگزینند. در مورد نماز صبح سستی میکنند. نماز را ضایع میکنند. برای نزاع و جدال نمازها از مساجد برچیده شود. مردم نماز را بمیرانند.
به نقل از امام صادق(ع):
نماز را برای ریا و تظاهر میخوانند. نمازگزار برای مردم نماز میگزارد. (نه برای خدا)
ز) سیمای قرآن در آخرالزمان
به نقل از رسول اکرم (ص):
از قرآن جز نقش آن باقی نباشد. قرآنها تزیین میشود.
|
|
|
|
|
..................................................................................................................
وظایف خواص و علما در عصر غیبت
آنان در عصر غیبت باید خلاء حضور امام غایب از دیدگان، را به خوبى پر کنند و تداعى کننده حضور آن سرور جهانیان و رفیق شفیق أمت باشند. بر این اساس علما در دوران انتظار وظیفه دارند عملکردى به شرح زیر داشته باشند.
1) وظیفه شناس از آن جا که ایشان یک نوع وابستگى خاص به ولى عصر(عج) دارند لازم است تکالیف کلى فرد منتظر و نیز وظایف خود نسبت به آن حضرت را به نحو احسن و اکمل بجا آورند.[5] 2) تجهیز به علم توأم با عمل علما دوران انتظار، لازم است در تفقه دین و حل مشکلات علمى و یا پاسخ به شبهات به تمام امکانات نرم افزارى و علوم مربوطه، مجهز باشند; زیرا آنان به عنوان سنگربانان دین و اعتقادات مردم باید اولاً خود را در معرض شبهات و اشتباهات بیمه نمایند که امام صادق(علیه السلام)فرمود: «انسان عالم و آگاه به زمان خودش، مورد هجوم خطاها و اشتباهات قرار نمى گیرد».[6] و هم بتواند از مرزهاى عقیدتى و عملى مردم دفاع نمایند. و ثانیاً: آنچه از نظر علمى اندوخته باید عمل نمایند تا بتوانند مانع انحراف جامعه شوند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چون عالم به علم خویش عمل نکند اندرزش از دلهاى شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف مى لغزد».[7] و اصولاً کسى که به علمش عمل نکند عالم نیست حضرت امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند)[8] فرمود: «مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست».[9] 3) دفاع و حفاظت از دین سنگربانان و مرزبانان دین، بعد از تجهیز به علوم و تفقه در دین، باید به حفاظت از آن و تحکیم پایه هاى آن بپردازند. و در این راستا اولاً: مبانى دین را با براهین علمى مستحکم نموده و دین را آنگونه که هست به بشریت معرفى نمایند و ثانیاً: در مقابل شبهات و القائات شیاطین آخرالزمان به مقابله و روشنگرى برخیزند. امام هادى(علیه السلام) فرمودند: «اگر نبودند کسانى از علما که بعد از غیبت قائم ما به او دعوت کنند و بر او دلالت نمایند و از دین او با دلایل خداوند دفاع کنند و بندگان ضعیف خداوند را از دامهاى ابلیس و سرکشان او، رها سازند و از شبکه ناصبان خلاص نمایند. هیچ کس نمى ماند مگر اینکه از دین بر مى گشت ولى اینان هستند که زمام دلهاى شیعیان ضعیف را به دست مى گیرند همچنان که ناخداى کشتى سکان آن را در دست دارد، آنان برترین کسان نزد خداى عزوجل مى باشند».[10] 4) تعلیم دین و تنظیم اندیشه ها در عصر غیبت جاودانگى اسلام اقتضاء دارد که تعلیم دین و اجراى احکام تداوم یابد و این وظیفه ى مهم بر عهده ى فقیهان عادل و اسلام شناس است. روایات متعددى که درباره تحکیم ایمان مردم و نیز سرپرستى أیتام آل محمد(صلى الله علیه وآله) وارد گردیده است ناظر به این وظیفه ى خطیر مرزبان حوزه فکرى و عقیدتى است. 1 - معاویه بن عمار گوید: «به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل و در میان مردم انتشار مى دهد و آن را در دل شیعیانتان استوار مى کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد; کدام یک بهترند؟ حضرت فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیان ما را استوار سازد از هزار عابد بهتر است».[11] 2 - امام حسن عسکرى(علیه السلام) در حدیث نسبتاً طولانى که از پدرش و او هم از پدرانش و آن حضرات هم از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل نموده اند مى فرماید: «... و بدتر از این یتیمى (پدر از دست دادن) حال آن یتمى است که از امامش جدا گشته و نتواند به حضور او برسد و نداند حکم در آنچه از شرایع و احکام دینش دچار مى گردد چیست، توجه کنید هرکس از شیعیان ما علوم ما را بداند و کسى که نسبت به شریعت ما جاهل و از دیدن ما محروم مانده است را هدایت نماید، یتیمى بر دامان نشانده است آگاه باشید هرکس او را هدایت کند و شریعت ما را به او بیاموزد در رفیق اعلى با ما خواهد بود».[12] پی نوشت: [1] - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار(دار احیاء التراث العربیه، بیروت، چاپ سوم، 1403) ص 346، ح 4. [2] - کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافى (دفتر نشر فرهنگ اهل بیت) ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 1، ص 39. [3] - همان، ص 47، ح 3. [4] - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار (دار احیاء التراث العربیه، بیروت، چاپ سوم، 1403 هـ ق) ج 53، ص 181، ح 10. [5] - وظایف فوق در دو پرسش و پاسخ قبل از این پرسش توضیح داده شد. [6] - کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافى، پیشین، ج 1، ص 31، ح 29. [7] - همان، ج 1، ص 56، ح 3. [8] - فاطر / 28. [9] - همان، ج 1، ص 44، ح 2. [10] - موسوى اصفهانى، سید محمد تقى، مکیال المکارم، پیشین، ج 2، ص 393. [11] - کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافى، پیشین، ج 1، ص 40، ح 9. [12] - موسوى اصفهانى، مکیال المکارم، پیشین، ج 2، ص 388.
................................................................................................................
زندگی نامه حضرت مهدی(عج)
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بود پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمین خلیفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد این اندیشه - که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد ، او را از میان بردارند بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی. شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت ، شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع) می رسیدند از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد آنان پسری را دیدند که بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امراو را اطاعت کنید ، از گرد رهبری او پراکنده نگردید ، که هلاک می شوید و دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید ، تا اینکه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت کنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت .یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و یا بد خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند کودکی همچون خورشید تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد
ضرورت غیبت آخرین امام بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا درزمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد ، و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد . ضمنا این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای اینکه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، می پردازیم :" به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می داند ، ولی ولایت راکه همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد ، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقیقتی است زنده که هرگز نظ ر علمی نمی تواند او ر ا از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی با اعتقاد به امام حی غایب
صورت و سیرت مهدی ع چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند . حتی چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .
شمشیر حضرت مهدی ع شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمکش را می کشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد . روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گویند : این مرد از آل محمد ص نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی که در مورد حضرت مهدی ع آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در این روایت حضرت باقر ع می گویند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند " . و نیز در روایت امام محمد باقر ع گفته شده است که بیشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرین ع استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اکرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است
غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید از سال 260ه. تا سال 329ه که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن می باشند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند . نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ع محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد .نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید . حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326هجری فوت کرد . علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی ع بودند .
غیبت دراز مدت یا غیبت کبری و نیابت عامه این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نایب عام امام ع باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیز ، که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حکومتی را درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان عجل الله فرجه برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد که شایسته و اهل باشد ، و چون کسی - با اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز قدرت دینی او را کمک رسانند ، تا قدرتهای فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش - اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می کند ، روزی که " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی را عزت دوباره خواهد بخشید .
اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شیعه نیست عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلکه بسیاری از مذاهب اهل سنت( مالکی ، حنفی ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در کتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند. دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ این دعاء حضرت صاحب الا مرعلیه السلام است که تعلیم فرمود آنرا به شخصى که محبوس بود پس خلاص شد اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ همین ساعت هم اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ محمد و آل پاکیزه اش دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه کفعمى در مصباح فرموده این دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ است اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ خدایا روزى ما کن توفیق اطاعت و دورى از گناه وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ و صدق و صفاى در نیت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسیله هدایت شدن و استقامت و استوار کن اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ زبانهاى ما را به درستگویى و حکمت و لبریز کن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاک کن بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناک و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خیانت و ببند گوشهاى ما را از شنیدن سخنان بیهوده وَالْغیبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ و غیبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسایى و خیرخواهى کردن و بر دانش آموزان بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى به کوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پیروى کردن و پند گرفتن و بر مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ بیماران مسلمان به بهبودى یافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ و مهربانى کردن و بر پیرانمان به وقار و سنگینى و بر جوانان بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِیاَّءِ به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ به فروتنى و بخشش کردن و بر مستمندان به شکیبائى و قناعت و بر پیکار کنندگان بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ به یارى و پیروزى و بر اسیران به رهایى یافتن و آسودگى و بر زمامداران بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّیرَةِ وَبارِکْ به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و برکت ده لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ براى حاجیان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ایشان واجب کردى از الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَالرّاحِمینَ اعمال حج و عمرة بوسیله فضل و رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ درمهج ذکر شده که این دعاء حضرت حجّة علیه السلام است اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاکَ وَبِحَقِّ مَنْ خدایا به حق هرکه با تو راز گوید و به حق هر که دَعاکَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ تو را در صحرا و دریا بخواند تفضل فرما بر فقیران مؤ منین و مؤ منات باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ به توانگرى و ثروت و بر بیماران مؤ منین و مؤ منات به بهبودى یافتن وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْیاَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْکَرامَةِ و تندرستى و بر زندگان مؤ منین و مؤ منات به لطف و بزرگوارى وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى و بر مردگان مؤ منین و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمینَ غانِمینَ غریبان مؤ منین و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ محمد و آل او همگى استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه سیّد علیخان در کلم طیّب فرموده این استغاثه ایست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه هر جا که باشى دو رکعت نماز بحمد و هر سوره که خواهى بگذار پس رو بقبله زیر آسمان بایست و بگو: سَلامُ اللّهِ الْکامِلُ التّاَّمُّ سلام خدا بطور کامل الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَکاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پیوسته و برکتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت اللّهِ وَوَلِیِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَلیفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ خدا و ولى او در زمین و سایر کشورهایش و جانشین او بر خلق و بندگانش و نژاد پاک النُّبُوَّةِ وَبَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ یمانِ نبوت و باقیمانده عترت و (آن سرور) برگزیده یعنى حضرت صاحب الزمان و آشکارکننده ایمان وَمُلَقِّنِ اَحْکامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ و یاددهنده احکام قرآن و پاک کننده زمین و گسترنده عدالت در درازا و پهناى وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ زمین و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسندیده و فرزند الاْئِمَّةِ الطّاهِرینَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِیاَّءِ الْمَرْضِیّینَ الْهادِى امامان پاکیزه و وصى فرزند اوصیاء پسندیده آن راهنماى الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُعِزَّ معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم الْمُؤْمِنینَ الْمُسْتَضْعَفینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُذِلَّ الْکافِرینَ مؤ منى که ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خوارکننده کافران الْمُتَکَبِّرینَ الظّالِمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ سرکش و ستمکار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانیان سلام عَلَیْکَ یَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومینَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ بر تو اى فرزند پیشوایان و حجتهاى معصوم و پیشواى بر خلق اَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِى الْوَِلایَةِ همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولایت و پیرویت اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ گواهى دهم که تویى آن پیشواى راه یافته چه در گفتار و چه در کردار و تویى آن بزرگوارى که زمین را پر از قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَکَ وَسَهَّلَ عدل و داد کنى پس آنکه پر از ستم و بیدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم که شتاب کند در فرج تو و راه آمدنت را هموار مَخْرَجَکَ وَقَرَّبَ زَمانَکَ وَکَثَّرَ اَنْصارَکَ وَاَعْوانَکَ وَاَنْجَزَ لَکَ ما و زمان ظهورت را نزدیک و یار و یاورت را بسیار گرداند و آنچه وَعَدَکَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلینَ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا به تو وعده فرموده درباره ات وفا کند زیرا که او راستگوترین گویندگان است که فرموده ((و ما خواستیم بر کسانى که فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ در زمین زبون شمرده مى شدند منت نهیم و ایشان را پیشوایانى کنیم و وارثانشان گردانیم )) اى سرور من اى صاحب الزَّمانِ یَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى کَذاوَکَذا (وبجاى کَذاوَکَذاحاجات خودراذکرکند ( الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم این و این است فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَکَ پس شفاعت کن برایم در برآمدنش زیرا که من با حاجت خویش به تو متوجه شده ام زیرا مى دانم که عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّکُمْ بِاَمْرِهِ شفاعت تو به درگاه خدا پذیرفته و مقامت پسندیده است پس به حق همان خدایى که شما را در کار خود مخصوص کرده وَارْتَضاکُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ سَلِ اللّهَ و براى راز و سِرّش پسندیده و بدان مقامى که شما در نزد خدا میان خود و او دارید که از خداى تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَکَشْفِ کُرْبَتى تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعایم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد و بخواه هر چه خواهى که برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گوید: که بهتر آنست که در رکعت اوّل نماز این استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در رکعت دویّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ .
..........................................................................................................................
رفتار مساعد طبیعت با انسان در دولت امام زمان
در موضوع دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه مسائل زیادی است و احتیاج به بحثهای زیادی است. یکی از مسائل این است که بعد از آنکه صلاح و تقوا به نحو کامل در میان بشر راه پیدا کرد، عدالت کامل و صلح و صفای کامل و مساوات واقعی و تقوا به تمام معنا برقرار شد، آنوقت است که یکمرتبه چهره طبیعت با بشر عوض می شود و طبیعت یک چهره خندان تری با بشر به خود می گیرد یعنی طبیعت آنچه در درون خودش دارد در اختیار انسان قرار می دهد. نقطه مقابل (مفاد این آیات) همین طور که وقتی بشر ایمان و تقوا ندارد و فساد و ظلم می کند و ستم رایج می شود خشم الهی به صورتهای مختلف بر انسان نازل می شود، نعمتهای الهی از انسان گرفته می شود و عذابها و نقمتهای الهی بر انسانها وارد می شود، در جهت مقابل کار به عکس می شود. حدیث است که «و یخرج الارض افلاذ کبدها؛ زمین آن پاره های جگر خودش را بیرون می آورد». وقتی شیئی را بخواهند بگویند که خیلی دوست داشتنی است که انسان آن را چنان مخفی می کند که برای احدی آشکار نمی کند تعبیر «پاره جگر» را به کار می برند. کأنه در زمین ذخایری وجود دارد که تا آن وقت زمین این ذخایر را بیرون نیاورده است، آنوقت است که از آن سرِ سر خودش آن پاره های جگر خود را بیرون می آورد. دیگر از نوعی بی نظمی ها – که به علت اینکه معلول یک نوع طغیانهای بشر است خودش نوعی نظم است ولی وقتی که این طغیانها نبود آن بی نظمی ها هم نخواهد بود – اثری نیست. مثلا آسمان خیر خودش را به طور مرتب و منظم می ریزد، دیگر از زلزله ها و طوفانها و خشکسالیها خبری نخواهد بود، همچنان که از جنگ خبری نخواهد بود. دیگر بشر وقتش صرف این جور کارها که چگونه در مقابل بشر دیگری از خودش دفاع کند و اکثریت ثروت بشر صرف مسابقه های تسلیحاتی و امثال اینها بشود به هیچ وجه خبری نخواهد بود. آشنایی با قرآن 9، صفحه 24-23
.....................................................................................................
اماکن زیارتی منتسب به امام زمان (عج)
چاپ ارسال به دوستان ![ارسال برای دوستان](http://www.khademalreza.ir/image/article/icon_user.gif)
شنبه 1 اسفند 1388
مقام حضرت مهدی(عج) در وادی السلام نجف اشرف، یکی از قدیمیترین مقامات منتسب به حضرت بقیه` اللّه ارواحنا فداه میباشد. در طول قرون و اعصار همه روزه هزاران تن از عاشقان و شیفتگان به این مکان مقدس روی آورده، با کعبهِ مقصود و قبلهِ موعود راز دل گفته، کام دل جسته، در مواردی توفیق تشرف یافتهاند. امام صادق(ع) مکرر به این نقطه تشریف آورده، در آن جا نماز گزارده، آن جا را به عنوان: <محل منبر حضرت قائم(ع)> معرفی فرموده است. در روزهای آغازین دولت حقه، حضرت ولی عصر(عج) از این نقطه عبور فرموده به سوی پایتخت دولت کریمه - کوفه - رهسپار میشوند. پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) به هنگام رجعت در این نقطه دیدار میفرمایند. احادیث فراوان در عظمت و قداست این مکان مقدس از پیشوایان معصوم(ع) رسیده، که با شماری از آن ها در این نوشتار آشنا میشویم. مقام حضرت مهدی(عج) در وادی السلام وادی السلام و پیشینهِ آن بزرگترین گورستان در جهان اسلام، قبرستان وادی السلام در نجف اشرف میباشد. این گورستان علاوه بر وسعت، از لحاظ قدمت نیز کهنترین گورستان جهان میباشد. وجود مقام هود و صالح و گنبد و بارگاه بر فراز قبر آن دو پیامبر عظیمالشأن و تصریح معصومانبر دفن آنها در این مکان، از قدمت بسیار زیاد این مکان حکایت میکند. دفن آدم ابوالبشر و نوح پیامبر در نجف اشرف و در داخل ضریح امیرمؤمنان(ع) دلیل روشنی است بر این که قدیمیترین مقبره بر فراز کرهِ خاکی در همین منطقه است. بر اساس روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، پیکر مقدس امیرمؤمنان در طرف قبلهِ حضرت نوح و در محاذات سر و سینهِ او دفن شده است. مقام هود و صالح از مقابر معلوم و مقامهای مشهور در نجف اشرف مقام هود و صالح میباشد که در اوایل وادی السلام قرار دارد. کسی که از باب طوسی وارد وادی السلام میشود، چند قدمی که پیش میرود گنبد سبز زیبایی را در سمت راست راه خود میبیند که بر طاق آن نوشته شده: <مقام هود و صالح>. اولین سایبانی که بر فراز قبور مطهر هود و صالح ساخته شد، به فرمان سید بحرالعلوم (متوفای 1212 ه .ق) بود؛ چنانکه نخستین ضریح چوبی نیز توسط ایشان تهیه و نصب گردید.4 آنگاه یکی از افراد خیّر گنبد آن را با کاشی تزیین نمود. به سال 1333 ه .ق هنگامی که نیروهای انگلیسی به مدت 40 روز نجف اشرف را محاصره کردند، قبور مطهر هود و صالح را همانند بسیاری از اماکن مقدسه ویران کردند و سنگ ارزشمندی را که در آن با خط کوفی <مقام هود و صالح> حک شده بود، به غارت بردند و آنجا را به تلّی از سنگ و آجر مبدّل ساختند. گفته میشود که مقام هود و صالح قبلاً در قسمت دیگری از وادی السلام اشتهار داشت، ولی سید بحرالعلوم اینجا را به عنوان <مقام هود و صالح> اعلام کرد و دستور داد گنبد و بارگاهی بر فراز آن ساخته شود5 و تولیت آن را با <محمدعلی قسام> جد اعلای تیرهِ <آل قسام> قرار داد و برخی از زمینهای زراعتی ناحیهِ <کفل> را برای آنجا وقف نمود.6 پس از رفع محاصره، بنای فعلی به سال 1337 ه .ق در همان نقطهای که سید بحرالعلوم تعیین کرده بود، بنیاد گردید. در ضمن وصایای امیرمؤمنان(ع) آمده است: فَادفِنُونی فی هذَا الظهرِ فی قَبرِ اخَوَیّ هُودٍ وَصالِح. مرا در همین پشت - نجف - در قبر دو برادرم هود و صالح دفن کنید. آنچه مسلّم است این است که مولای متقیان در کنار قبر آدم و نوح(ع) دفن شده است. چنانکه امام صادق(ع) به آن تصریح فرموده و زیارتنامهِ مخصوصی برای آنها در حرم امیرمؤمنان(ع) بیان فرموده و برای هر یک از آنها دو رکعت نماز زیارت مقرر فرموده است. در طول قرون و اعصار سه قبر در داخل ضریح مقدس امیرمؤمنان(ع) جدا از یکدیگر ظاهر و مشخص بوده، چنانکه ابن بطوطه و برخی دیگر از جهانگردان آن را مشاهده نمودهاند. روی این بیان، آنچه در وصیّت مولای متقیان <هود و صالح> به جای <آدم و نوح> آمده، احتمالاً از باب تقیه و به منظور اخفای محل قبر میباشد. در روایات مربوط به خروج سفیانی نیز از مقام هود(ع) نامی به میان آمده است: سفیانی یک سپاه 130000 نفری به سوی کوفه گسیل میدارد، در <رَوحا> و <فارُق> فرود میآیند، سپس 60000 از آنها حرکت کرده، در نخیله، در محل قبر هود(ع) فرود میآیند و در روز عید تهاجم خود را آغاز میکنند. و در نقلی دیگر تعداد آنها 80000 نفر آمده است. وادی السلام در عهد امیرمؤمنان(ع) در احادیث فراوان آمده است که امیرمؤمنان(ع) در دوران اقامتش در کوفه به پشت کوفه تشریف میبرد، در وادی السلام توقف میکرد و ساعتها به راز و نیاز میپرداخت. گاهی همراهان خسته میشدند، ولی حضرت همچنان سرِ پا میایستاد و مشغول مناجات بود، رخصت میطلبیدند که جامهای پهن کنند تا مدتی استراحت فرماید، ولی قبول نمیکرد. نخستین کسی که در وادی السلام از اصحاب مدفون شد خباب بن ارت متوفای 37 ه .ق بود که از سابقین دراسلام بود و ششمین فردی بود که اسلام را پذیرفت. وی در جنگ بدر شرکت داشت، در جنگهای صفین و نهروان نیز در خدمت امیرمؤمنان بود. در دوران خلافت امیرمؤمنان(ع) در کوفه در گذشت، مولای متقیان بر پیکرش نماز خواند، در کنار قبرش حضور یافت و برایش طلب مغفرت نمود. هنگامی که به حالت احتضار در آمد وصیت کرد که او را در پشت کوفه دفن کنند، پس او را در <ثویّه> در نزدیکی مسجد حنانه دفن کردند، سپس افراد دیگری چون: سهل بن حنیف، رُشید هَجَری، عبداللّه بن یقطر، جویریه` بن مسهر عبدی، کمیل بن زیاد، عبدالملک لخمی و عبیداللّه بنابی اوفی در همان قطعه مدفون شدند، که قبر هیچ کدام به طور مشخص معلوم نیست، فقط اخیراً برای کمیل بن زیاد گنبد و بارگاهی ساخته شده است. وادی السلام در شب معراج امام صادق(ع) در یک حدیث طولانی از فضیلت مسجد کوفه سخن میگوید، راوی میپرسد: آیا مسجد کوفه خیلی قدیمی است؟ امام(ع) میفرماید: آری آن جا مصلاّی پیامبران بود، رسول اکرم(ص) نیز در آن نماز خوانده است و آن هنگامی بود که جبرئیل او را بر فراز براق به سوی بیتالمقدس میبرد، هنگامی که به <دارالسلام> در پشت کوفه رسیدند، عرضه داشت: <ای محمد(ص) این جا مسجد پدرت آدم و مصلاّی پیامبران میباشد، در این جا فرود آی و نماز بگزار>. به نظر میرسد که در این حدیث شریف منظور از <دارالسلام> همان <وادیالسلام> میباشد، زیرا: اوّلاً: تعبیر <و هو ظَهر الکوفه`؛ و آن همان پشت کوفه است>، بر آن دلالت میکند. ثانیاً: در برخی از نسخههای تفسیر عیّاشی، به جای <دارالسلام>، <وادی السلام> بوده؛ لذا علامه مجلسی آن را <وادی السلام> ثبت کرده است. و اگر منظور از آن نجف اشرف باشد، طبعاً <وادی السلام> را در بر میگیرد. وادی السلام در عهد کهن دفن شدن حضرت آدم(ع) در سرزمین مقدس نجف اشرف گواه روشنی بر قدمت این سرزمین میباشد و در احادیث فراوانی به آن اشاره شده، از جمله حدیث بسیار طولانی امام باقر(ع) در مورد تأسیس کعبهِ معظم میباشد که از قداست خاص این سرزمین حکایت میکند. امام باقر(ع) در این حدیث نورانی، از تأسیس کعبه در عهد حضرت آدم ابوالبشر توسط جبرئیل(ع) به تفصیل سخن گفته، در پایان میفرماید: خداوند به جبرئیل امین امر فرمود که چهار سنگ از چهار نقطهِ جهان برداشته، در چهار رکن کعبه قرار دهد: 1) سنگی از کوه صفا؛ 2) سنگی از کوه مروه؛ 3) سنگی از طور سینا؛ 4) سنگی از <جبل السلام> و آن ظهر کوفه است. در این جا منظور از <جبل السلام> همان وادی السلام است و یا نجف اشرف که شامل وادی السلام است. از این حدیث رابطهِ خاص کعبه و مولود کعبه نیز استفاده میشود. اگر ولادت با سعادت امیرمؤمنان در داخل کعبه مایهِ شرف و قداست کعبه شده، چنانکه امام صادق(ع) به آن تصریح کرده، در زیارت مأثور میفرماید: <اَلسلامُ عَلَیکَ یا مَن شُرِّفَت بِهِ مَکه`ُ وَمِنی؛ سلام بر تو ای امیرمؤمنان، که مکّه و منی از تو شرف و آبرو پیدا کرد>،22 خاک و گل آن نیز از سنگ حرم امیرالمؤمنین به عزت و آبرو رسیده است.
وادی السلام در آستانهِ ظهور مولای متقیان، امیرمؤمنان، حضرت علی(ع) به هنگام ترسیم خط سیر حضرت بقیه`اللّه(ارواحنافداه) در روزهای آغازین ظهور به سوی پایتخت دولت کریمه میفرماید: کَأنّی بِهِ قَد عَبَرَ مِن وادِی السلامِ اِلی مَسجِدِ السهلِه`ِ، عَلی فَرَسٍ مُحَجلٍ، لَهُ شِمراخٌ یَزهُو، وَیَدعُو، وَیَقُولُ فی دُعائِهِ: لا اِلهَ اِلا اللّهُ حَقّاً حَقّاً.... گویی او را با چشم خود میبینم که از <وادی السلام> عبور کرده، بر فراز اسبی که سپیدی پاها و پیشانیاش میدرخشد و برق میزند، به سوی مسجد سهله در حرکت است و زیر لب زمزمهای دارد و خدای را اینگونه میخواند: لااله الا الله حقا حقا... .
|
|
|
|
|
|